سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دورى تو از کسى که تو را خواهان است ، در بهره‏اى که تو را از اوست نقصان است ، و گرایشت بدان که تو را نخواهد خوار ساختن گوهر جان است . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :0
بازدید دیروز :2
کل بازدید :162335
تعداد کل یاداشته ها : 165
103/1/10
2:23 ص

قرن ما شاعر اگر داشت هوا بهتر بود
خارها هم کمتر نبود از گل بسا گل تر بود
قرن ما شاعر اگر داشت
کبوتر با کبوتر،باز با باز نبود!
وای بر ما
وای بر ما
که تصور کردیم
عشق را باید کشت
در چنین قرنی که دانش حاکم است
عشق را از "صحنه"دور انداختن
دیوانگیست
درماندگیست
شرمندگیست
قرن
قرن آتش نیست!
قرن ،قرن یک هوای تازه است
فکرها را شست و شویی لازم است
گم شدیم در میان خویشتن
جست و جویی لازم است
نازنینا
از سفیدی تا سیاهی را
سفر باید کنیم
"الهه شرقی"


84/2/27::: 11:51 ص
نظر()
  
  

دو خط موازی زائیده شدند . پسرکی در کلاس درس آنها را روی کاغذ کشید. آن وقت دو خط موازی چشمشان به هم افتاد . و در همان یک نگاه قلبشان تپید . و مهر یکدیگر را در سینه جای دادند .
خط اولی گفت : ما میتوانیم زندگی خوبی داشته باشیم .
و خط دومی از هیجان لرزید .
خط اولی گفت و خانه ای داشته باشیم در یک صفحه دنج کاغذ . من روزها کار میکنم.میتوانم بروم خط کنار یک جاده دور افتاده و متروک شوم ، یا خط کنار یک نردبام .
خط دومی گفت : من هم میتوانم خط کنار یک گلدان چهار گوش گل سرخ شوم ، یا خط کنار یک نیمکت خالی در یک پارک کوچک و خلوت .
خط اولی گفت : چه شغل شاعرانه ای و حتما زندگی خوشی خواهیم داشت .

در همین لحظه معلم فریاد زد : دو خط موازی هیچ وقت به هم نمی رسند .
و بچه ها تکرار کردند : دو خط موازی هیچ وقت به هم نمی رسند . دو خط موازی لرزیدند . به هم دیگر نگاه کردند .
و خط دومی پقی زد زیر گریه .
خط اولی گفت نه این امکان ندارد حتما یک راهی پیدا میشود .
خط دومی گفت شنیدی که چه گفتند . هیچ راهی وجود ندارد ما هیچ وقت به هم نمی رسیم و دوباره زد زیر گریه .
خط اولی گفت : نباید ناامید شد . ما از صفحه خارج میشویم و دنیا را زیر پا میگذاریم . بالاخره کسی پیدا میشود که مشکل ما را حل کند .
خط دومی آرام گرفت و آن دو اندوهناک از صفحه کاغذ بیرون خزیدند از زیر کلاس درس گذشتند و وارد حیاط شدند و از آن لحظه به بعد سفرهای دو خط موازی شروع شد .
آنها از دشتها گذشتند ... از صحراهای سوزان ... از کوهای بلند ... از دره های عمیق ... از دریاها ... از شهرهای شلوغ ... سالها گذشت وآنها دانشمندان زیادی را ملاقات کردند .
ریاضی دان به آنها گفت : این محال است .هیچ فرمول ریاضی شما را به هم نخواهد رساند . شما همه چیز را خراب میکنید .
فیزیکدان گفت : بگذارید از همین الان ناامیدتان کنم .اگر می شد قوانین طبیعت را نادیده گرفت ، دیگر دانشی بنام فیزیک وجود نداشت .
پزشک گفت : از من کاری ساخته نیست ، دردتان بی درمان است .
شیمی دان گفت : شما دو عنصر غیر قابل ترکیب هستید . اگر قرار باشد با یکدیگر ترکیب شوید ، همه مواد خواص خود را از دست خواهند داد .
ستاره شناس گفت : شما خودخواه ترین موجودات روی زمین هستید رسیدن شما به هم مساویست با نابودی جهان . دنیا کن فیکون می شود سیارات از مدار خارج میشوند کرات با هم تصادم می کنند نظام دنیا از هم می پاشد . چون شما یک قانون بزرگ را نقض کرده اید .
فیلسوف گفت : متاسفم ... جمع نقیضین محال است .
و بالاخره به کودکی رسیدند کودک فقط سه جمله گفت : شما به هم می رسید . نه در دنیای واقعیات . آن را در دنیای دیگری جستجو کنید .
دو خط موازی او را هم ترک کردند و باز هم به سفرهایشان ادامه دادند .
اما حالا یک چیز داشت در وجودشان شکل می گرفت . « آنها کم کم میل رسیدن به هم را از دست می دادند »
خط اولی گفت : این بی معنیست .
خط دومی گفت : چی بی معنیست ؟
خط اولی گفت : این که به هم برسیم .
خط دومی گفت : من هم همینطور فکر میکنم و آنها به راهشان ادامه دادند .
یک روز به یک دشت رسیدند . یک نقاش میان سبزه ها ایستاده بود و بر بومش نقاشی میکرد .
خط اولی گفت : بیا وارد آن بوم نقاشی شویم و از این آوارگی نجات پیدا کنیم .
خط دومی گفت : شاید ما هیچوقت نباید از آن صفحه کاغذ بیرون می آمدیم .
خط اولی گفت : در آن بوم نقاشی حتما آرامش خواهیم یافت .
و آن دو وارد دشت شدند و روی دست نقاش رفتند و بعد روی قلمش . نقاش فکری کرد و قلمش را حرکت داد و آنها دو ریل قطار شدند که از دشتی می گذشت و آنجا که خورشید سرخ آرام آرام پایین می رفت سر دو خط موازی عاشقانه به هم می رسید.

 


  
  

پسرا مثل چی هستن ؟
1- مثل رادیو هستن ! هرچی می خوان می گن ولی هرچی بگی نمی شنون !!!!
2- مثل لیمو شیرین میمونن ! اول شیرینن و بعد تلخ می شن !!!!
3- مثل کنتور برقن ! هرازگاهی عقلشون صفر می شه!!!!
(این حرفا رو کی زده خدا می دونه )


  
  

هر وقت دلم برات تنگ میشه میرم پشت آبراه برات گریه می کنم ، پس هر وقت بارون می آد بدون دلم برات تنگ شده .


84/2/25::: 5:22 ع
نظر()
  
  

سر کلاس ریاضی بود که استاد اومد و دو خط تا موازی کشید رو تخته . خط پایینی نگاهی به خط بالایی کرد و تو دلش عاشقش شد ، خط بالایی نگاهی به خط پایینی کرد و تو دلش عاشقش شد . در همین لحظه بود که استاد فریاد زد : " دو خط موازی هیچ وقت به هم نمی رسن . "


  
  

... میان خودمان باشد نباید پاى روى حق گذاشت ‌‌،‌ چون گوسبندهاى خر در چمن آنقدر ها هم ناشى نبودند و منافع خودرا میپائیدند ، و از لحاظ مآل اندیشى باج بشغال میدادند تا اگر خدا نخواسته گرگهاى همسایه به گله بزنند ،‌شعال ها زوزه بکشند و گرگها را فرار بدهند . اما بیشتر این شغالها پیزى افندى و پزواى از آب در آمده اند و از بسکه زوزه میکشیدند خواب و خوراک را بگوسبندها حرام کرده بودند . و گاهى هم که عشقشان میکشید با گرگها ساخت و پاخت میکردند و با آنها دنبه میخوردند و با گوسبندها شیون و شین راه میانداختند ،‌ گوسبندها هم دندان روى جگر مى گذاشتند و تک سم خودشان را گاز میگرفتند و میگفتند ؛ " آمدیم تره گرفتیم که قاتق نانمان بشود قاتل جانمان شد !"
الخلاصه ‌‌، درى بتخته خورد و روزى از روزها روباه دم بریده اى که سوداى سیر آفاق و انفس بکله اش زده بود از کشورهاى دور دست با دوربین عکاسى وشیشه ترموس و پالتو بارانى و عینک دور شاخى ،‌ گذارش بسرزمین خر در چمن افتاد . این ور بو کشید و آن ور پوزه زد و بفراست در یافت که زیر کشور خر در چمن پر از گوهر شبچراغ است .‌این مسئله خیلى عجیب است ،‌ زیرا از قراریکه در کتب قدما آمده گوهر شبچراغ رنگ و بو و طعم ندارد . ـ‌ مخلص کلام روباه با خودش گفت : ‌" اگر کلکی سوار بکنم که تا هنوز کسی بو نبرده اینها را از دست گوسبندها در بیاورم ،‌ ‌نانم تو روغن است ! " دم بریده اش را روی کولش گذاشت و سیخگی تا مسقط الرأس خودش دوید و با مقامات نیمه صلاحیتدار انتروییو کرد و بپاداش خدمتش بطور استثنا یک پالان برای روباه درست کردند و مقداری پیزر لایش چپاندند و چند مرغ آبریت کرده لاری وخروس اخته هم عوض نان وروغن باو دادند.
روباه سبیلهاى چربش را تاب داد ـ متأسفانه سابقا اشاره نشده که روباه نر هم سبیل دارد ـ وبکشور خر درچمن برگشت . خوب که وارسی کرد توی سر طویله شغالهایی که باج میگرفتند ‌یک دوالپاد لندهور پیدا کرد که او را مهتر در آخور گذاشته و کثافت از سرو رویش بالا میرفت و دایما فریاد میزد : " من گشنمه ! " او را برد توی پاشوره حوض ‌، سرو صورتش را طهارت گرفت و تروتمیز و نو نوازش کرد برای اینکه او را بجان گوسبندها بیندازد ، اما از آنجا که گوسبندها به کنسرت سمفونیک شغال عادت داشتند ، یکمرتبه او را جا نزد چون ممکن بود رم بکنند . جارچی انداخت وتو هر سوراخ وسنبه را گشتند از توی قبرستان کهنه ای یک کفتار برمامگوزید پیدا کردند که میخواست سری توی سرها بیاورد وداخل گوسبند حساب بشود . از این رو شبهای مهتاب با شغالها دم میگرفت وزوزه میکشید . روباه رفت جلو ‌، هری تو رویش خندید و گفت :‌ " آقای کفتار ! غلام حلقه به گوش من میشی ؟" کفتار جواب داد ، جان دل کفتار ! من اصلا تو حلقه بزرگ شدم ، ما نوکریم . خانه زادیم ،‌ بروی چشم !
کفتار را هفت قلم آرایش کردند و دو تا شاخ گاومیش روی سرش چسباندند . کفتار یک ریش کوسه هم زیر چانه اش گذاشت و شلیته قرمزهم بپاش کرد و آمد در چراگاه گوسبندها ....
ادامه دارد
 


84/2/25::: 10:42 ص
نظر()
  
  

سلام امروز براتون یه داستان از داستانهای صادق هدایت رو تو وب لاگ بنویسم :

تبصره : قبل از شروع از خوانندگان عزیز و محترم معذرت میخواهم که این عنوان بهیچوجه با موضوع این قضیه ربط ندارد. گر چه میتوانستم عناوین دیگری از قبیل :قضیه گورکن یا خر در چمن یا گوهر شب چراغ یا صبح یا دم حجره یا چپ اندر قیچی و یا هزار جور عنوان بی تناسب دیگر انتخاب بکنیم اما از لحاظ ابتکار ادبی مخصوصا این عنوان را مستبدا بطور قلم انداز اختیار کردیم تا باعث حیرت عالمیان شود و ضمنا بدانند که ما مستبد هم هستیم. و حالا به هیچ قیمتی حاضر نیستیم آن را تغییر بدهیم . امید است خوانندگان با ذوق و خوش قریحه عنوان مناسب تری برای این قضیه توی دلشان خیال بکنند و به مصداق کلمه قصار پیران ما که از قدیم فرموده اند : انسان محل نسیان است اینگونه سهل انگاری ها ی مبتکرانه و بیسابقه را بنظر عفو و اغماض بنگرند . حالا از شما گوش گرفتن و از ما نقالی کردن یا حق:
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود یک گله گوسبند بود که از وقتی که تنبان پایش کرده بود و خودش را شناخته بود ـ البته همه میدانند که گوسبند تنبان ندارد اما این گوسبندها چون تحصیلکرده و تربیت شده بودند و تعاریج عند ما غیه انها ترقی کرده بود نه تنها تنبان می پو شیدند بلکه نفری یک لوله هنگ هم که از اختراعات باستانی این سرزمین بود برسم یادگار بدست میگرفتند و گاهی هم از کوری حسود استمنا فکری میکردند بعلاوه عنعنات آنها خیلی تعریفی بود به طوری که کسی جرات نمی کرد بگوید بالای چشمتان ابرو است
باری چه دردسرتان بدهم این گله گوسبند در دامنه کوهی که معلوم نیست به چه مناسبت کشور آنرا خر در چمن مینامیدند زندگی کجدار مریز میکردند و می چریدند و شکر خدا میکردند که آخر عمری از چریدن علف نیفتاده اند.
گوسبندهای ممالک مجاور که گاهی با معشوقه های خود برای ماه عسل باین سرزمین میامدند لوچه پیچک میکردند و به به این گوسبند ها سر کوبت میزدند که ای بندههای خدا چشم و گوشتان را باز کنید از شما حریکت از خدا بریکت اگر به همین بخور و نمیر بسازید کلاهتان پس معرکه میماند و عاقبت شکار گرگ می شوید .
اما گوسبندهای خر در چمن پوز خندی میزدند و فیلسوف مابانه در خواب میگفتند : زمین گرد استمانند گلوله ما خر در چمنی هستیم و پدران ما خردر چمنی بوده اند سام پسر نریمان فرمانروای سیستان و بعضی ولایات دیگر بوده است بالاخره هر هر جه باشد ما یک بابائی هستیم که آمده ایم چهار صبا تو این ملک زندگی بکنیم . سری را درد نمیکند بیخود دستمال نمی بنندند هر که خر است ما پالانیم و هر که در است ما دالانیم. شماها از راه غرض و مرض آمده اید ما را انگولک کنید و از جریدن علف بیندازید اما حسود به مقصود نمیرسد . البته ما اذعان داریم که در کشور باید اصلاحاتی بشود اما این اصلاحات باید به دست بز اخفش انجام بگیرد و کوزه ما را لب سقا خانه بگذارد عجالتا خدا کند که ما از جریدن علف نیفتیم.
گوسبندهای کشورهای آنور دریاهی و صحراها از اینهمه اشعار و معلومات فلسفه آلود تو لب میرفتند و به عقل و فراست آنها غبطه می خوردند . گوسبندهای خر در چمن چریدن علف را جزو برنامه مقدس آفرینش گمان میکردند و پاهایشان را توی یک سم کرده بودند و بیخود و بیجهت بدلشان برات شده بود که بز اخفش نجات دهنده آنهاست...
ادامه دارد


  
  

کارشناسان خبردادند که نوعی از ویروس سابر با نام ‪ Sober.P‬به شدت در حال گسترش است به گونه‌ای که اکنون بر طبق نظر شرکت‌های تولیدکننده آنتی ویروس در اروپا، ‪ ۵‬درصد از تمامی ترافیک پست الکترونیکی را به خود اختصاص داده است.
این در حالی است که به گفته یک شرکت بزرگ تولید محصولات امنیتی، فراتر از ‪ ۷۷‬درصد از میزان کل تمامی ویروس‌های مشاهده شده فعلی را این کرم کامپیوتری به خود اختصاص داده است، و شرایط نیز به گونه‌ای است که این ارقام همچنان در حال ناگوارتر شدن است.
این شرکت امنیتی پیشتر از این مشاهده این ویروس ‪Sober.P‬را در این هفته اعلام نموده بود و نمود آن نیز به این شکل بود که این ویروس با غیر فعال کردن ضد ویروس ‪ Symantec‬بر روی سیستم‌های عامل ویندوز و از کار انداختن دیوار آتش این سیستم عامل شیوع خود را اعلام نموده بود.
شرایط شیوع این ویروس ، از راه پخش یک اسپم بوده است.
کارشناسان شرکت‌های ضد ویروس معتقدند روند رشد این کرم کامپیوتری شتاب بیشتری خواهد یافت.

تهران ، خبرگزاری جمهوری اسلامی ‪17/02/1384‬
علمی. جامعه اطلاعاتی.

 


84/2/20::: 3:53 ع
نظر()
  
  

دوران نامزدی

یکی از اموری که در زندگی مشترک نقش
حساسی دارد، « دوران نامزدی» است . اگر با این دوران ، با ظرافت و ماهرانه برخورد
شود و به وظایف مخصوص آن عمل شود، می تواند در بالندگی و پرباری و استحکام دوران
های بعدی ، تأثیرعمیقی داشته باشد.

سخن عامیانه ای بین مردم هست که می
گوید : « یک روز دوران نامزدی ، بهتر از یک سال دوران بعد از عروسی است !»
این سخن ، هر چند مبالغه آمیز است، اما حقیقت مهمی را بیان می کند ؛ واقعاً دوران
نامزدی از جهاتی مهم تر و شیرین تر و پُر بارتر و لذت بخش تر و سازنده تر از دوران
پس از عروسی است و می توان در این دوران ، شالوده و پایه های زندگی آینده را بنا
نهاد .

منظور ما از « دوران نامزدی » ، فاصله ی بین عقد و عروسی است
. یعنی عقد صورت گرفته باشد و یا اگر طرفین برای عقد دائم آمادگی ندارند و می
خواهند در فرصت و مناسبتی خاص و با برپایی جشن،

عقد
کنند ، می توانند عقد موقت بخوانند تا
زمان عقد دائم فرا رسد . عقد موقت ، قانون و شرایط مخصوصی دارد که باید رعایت شود و
یکی از شرایط آن این است که : حتماً باید با اجازه ی پدر دختر باشد ( مانند عقد
دائم ).

وظایف دختر و
پسر در این دوران

1- افزایش
شناخت نسبت به یکدیگر، برای

تفاهم
بیشتر

هر چند دختر و پسر، در
مرحله ی گزینش ، باید شناخت کافی نسبت به هم پیدا کرده باشند اما علاوه بر آن شناخت
، باید در دوران نامزدی ، آشنایی ملموس تر و محسوس تر و بیشتری از یکدیگر پیدا کنند
و با روحیات و اخلاق و دیدگاه های هم بیشتر آشنا شوند. در حقیقت ، این آشنایی و
شناخت در دوران نامزدی ، تکمیل کننده ی شناخت مرحله ی گزینشی است، آن گاه در پرتو
این آشنایی نزدیک و کامل ، خود را برای تفاهم و سازگاری در زندگی مشترک ، آماده می
کنند. آن شناخت ، برای«انتخاب » بود و این شناخت ، برای «
تفاهم
و سازگاری».

 

2- اصلاح و تربیت

اگر کسی صفت و خصوصیتی را در نامزدش مشاهده کند که
مورد پسندش نباشد و بخواهد آن را برطرف و یا اصلاح کند ، یا صفت و حالتی را در او
ایجاد کند، بهترین دوران برای این « اصلاح و تغییر و تربیت »، دوران نامزدی است.
چون هنوز روابطشان عادی نشده و نسبت به هم احترام و محبت خاصی قائلند . در نتیجه
پذیرششان از همدیگر بیشتر است و زمینه ی تحول و تغییر و اصلاح ، مساعدتر. ( اما
نباید از یاد برد که نمی توان فردی را که سال ها به شیوه و عادت خاصی خو گرفته ،
اساساً و به طور کلی تغییر داد و متحول کرد؛ بنابراین ، منظور اصلاح و تغییر در
اصول بنیادین فرد نیست)


 

3- افزایش محبت

از شرط های اصلی سعادت در زندگی زناشویی
،« محبت » است و زمینه ی آن باید
قبل از عقد

فراهم شده باشد. اما دوران نامزدی ، بهترین فرصت برای افزایش و تحکیم محبت است.
رفتار و گفتار و تمام اعمال نامزدها، در افزایش محبت و یا کاهش آن ، مؤثر است.

بنابراین ، دختر و پسر
باید کاملاً مواظب اعمال خود باشند و از هر عمل پسندیده ای که باعث افزایش محبت می
شود، کوتاهی نکنند و از کارهایی که موجب دلسردی و کاهش محبت می شود، اجتناب کنند.

 

4- بها دادن به احساسات و عواطف یکدیگر

نامزدها باید مواظب عواطف و احساسات یکدیگرباشند و به آن بها و
جواب مناسب دهند. بعضی از نامزدها، به عواطف و احساسات لطیف نامزدشان ، بهای لازم
را نمی دهند و به او «بی اعتنایی» می کنند و خیال می کنند این کارشان باعث عزیزتر
شدنشان می شود! حال آنکه کاملاً برعکس است و چنین رفتاری باعث جریحه دار شدن عواطف
نامزدشان می شود و در نتیجه کینه ی او را به دل می گیرد و ممکن است لطمه های سنگینی
به زندگی شان بزند.

خاطرات دوران نامزدی – معمولاً – تا آخر عمر در ذهن می ماند و
در زندگی آینده تأثیر دارد ( چه خاطرات شیرین و چه تلخ ).

بنابراین ، رفتار نامزدها باید کاملاً حساب شده باشد و از
اعمالی که به غرور و شخصیت یکدیگر لطمه می زند، اجتناب گردد. بی اعتنایی و سرسنگینی
و تکبر در مقابل نامزد، لطمه های سنگینی به عواطف و
شخصیت
او می زند.

متأسفانه فراوان مشاهده می شود که پسران جوان از بی اعتنایی و
سرسنگینی نامزدشان گله و درد دل دارند و – مثلاً – می گویند :« هدیه ای برای نامزدم
گرفتم و با هزار امید و آرزو به دیدارش رفتم ، اما او بی اعتنایی و بی احترامی کرد
و مرا تحویل نگرفت و با دلی شکسته و پر خون از منزلشان بیرون آمدم...»

دختران متدین و با عفت بدانند که این کارها، لازمه ی تدین و
عفت نیست ، بلکه حرام است.

معنا ندارد که دختر، در مقابل نامزدش که به او محرم است و در
حقیقت شوهر اوست ، خود را مخفی کند و به او بی اعتنایی نماید ! بله، این را قبول
داریم که : دختران عفیف و با حیا در اوایل دوران نامزدی ، خجالت می کشند و نمی
توانند با نامزدشان رفتاری خیلی صمیمی و محبت آمیز داشته باشند؛ پسران هم باید
رعایت حال آنان را بکنند؛ اما این حالت و خجالت باید به زودی برطرف گردد و رابطه
شان صمیمی و پر محبت ، و در عین حال همراه با احترام متقابل باشد .

 



5- هدیه دادن

« هدیه » در جلب دل ها و افزایش محبت ها ، نقش عجیبی دارد. بر
نامزدها لازم است که از این نکته ی زیبا و مهم غفلت نکنند.

لازم نیست که هدیه ، گران قیمت باشد، بلکه لازم است زیبا و
مورد علاقه ی طرف باشد و مهمتر آن که : « با ظرافت داده شود!». هدیه دادن ، ظرافت و
سلیقه ی خاصی را می طلبد!

این هم فراموش نشود که : هدیه دادن باید از دو طرف باشد، نه
این که فقط پسر به دختر هدیه بدهد . البته پسر باید بیشتربدهد!

 

6- نامه نگاری های محبت آمیز

نوشتن نامه های پر محبت و با صفا ، تأثیر نکویی در افزایش محبت
و استحکام رابطه ی بین نامزدها دارد. حتی اگر دو نامزد به هم نزدیک باشند و همیشه
یکدیگر را ببینند، باز هم نوشتن نامه تأثیر خود را دارد. نامزدها می توانند نامه ها
را بنویسند و پس از ملاقات و هنگام جدا شدن از هم ، نامه ها را به یکدیگر بدهند.
البته هرگاه مسافرتی پیش آمد و از هم دور شدند ، نامه ها باید بیشتر و مفصل تر شود.

همسرانی را می شناسم که پس از گذشت سال ها از زمان ازدواجشان ،
هنوز نامه های دوران نامزدی را نگه داشته و مطالعه می کنند و برایشان خاطره انگیز و
لذت بخش است !

 

7- ملاقات های صمیمانه

دو نامزد باید در این دوران شیرین و به یاد ماندنی ، دیدارهای
دوستانه داشته باشند. این ملاقات ها ، امید و شور و علاقه را درهر دو تقویت می کند.
این کار نه تنها خلاف عفت نیست ، بلکه باعث تقویت عفت در هر دو می شود. در این
ملاقات ها ، با یکدیگر صحبت های محبت آمیز داشته باشند و به هم
عشق و علاقه و محبت نشان دهند و درباره ی
زندگی آینده شان گفت و گو کنند ؛ به هم دل گرمی و امید بدهند و باهم به گردش و
تفریح و مسافرت بروند.

 

 

 


84/2/17::: 7:48 ع
نظر()
  
  

نگاهی به فیلم سینمایی «هالک» ساخته آنگ لی

باز هم کمیک استریپ سینمایی!

هالک (The Hulk) کارگردان: آنگ لی/ بازیگران: اریک بنا، جنیفر کانلی، نیک نولتی، سام الیوت، جاش لوکاس و ... / اکشن، علمی تخیلی / 138 دقیقه / محصول آمریکا

یک فرمول کارآمد ولی قدیمی در هالیوود باعث شده تا بسیاری از کمیک استریپ های 40 – 30 سال پیش که در مطبوعات آمریکا چاپ می شد و یا به صورت کتاب های مصور به بازار می آمد، اینک تبدیل به فیلم های سینمایی شوند. فناوری های جدید ساخت فیلم با کمک کامپیوتر در خلق جلوه های ویژه مهمترین دلیل بازسازی این داستان های مصور روی پرده نقره ای سینماست. جذابیت این داستان های مصور با تصویر فنی سینمایی همراه می شود و اثری پر فروش برای سازندگان فیلم به ارمغان می آورد.

 این فرمول چند مزیت دارد: یکی  آن که با توجه به اقبال داستان های مصور و محبوبیت شخصیت های شناخته شده ی آن در میان مخاطبان، فروش نسخه بازسازی شده کاملاً تضمینی است. از سوی دیگر این سینما هم برای تین ایجرهای امروزی و هم برای تین ایجرهای دیروزی که  دو  دهه قبل با این داستان ها در مطبوعات آشنا شده اند، جذاب است و لذا بیشتر افراد خانواده چه نسل گذشته و چه نسل امروز تمایل دارند این فیلم ها را ببینند. فروش سرسام آور و چشمگیر فیلم هایی چون «مرد عنکبوتی»، «سوپرمن» و «بتمن و رابین» دلیل این ادعاست.

اخیراً یک بازسازی جدید از داستان های مصور و کارتونی از سری «مارول» به نام «هالک باورنکردنی» در سینماهای دنیا به نمایش درآمده است. این اولین بار نیست که داستان هالک بر پرده ی سینما یا صفحه تلویزیون به نمایش درمی آید. تاکنون چند فیلم و چند سریال از این سری ساخته شده و به نمایش درآمده است.

اما تفاوت اصلی این فیلم  با فیلم ها و سریال های دیگر «هالک» در آن است که در سریال ها و فیلم های دیگر همیشه یک بازیگر نقش " هالک " را بازی می کرده است ولی در این نسخه هالک را با جلوه های ویژه ی تصویری و با کمک کامپیوتر ساخته اند. به همین دلیل در این نسخه " هالک " نسبت به نسخه های پیشین به مراتب بزرگتر و ترسناک تر است.

دکتر «بروس نبر» (اریک بنا) دانشمندی جوان، آرام و مغرور است که در ادامه راه پدر دانشمندش، بر روی یک سری تغییرات ژنتیکی تحقیق می کند. در جریان یک اتفاق، بروس در مقابل چشمان شگفت زده و هراسان همکار و نامزدش «بتی» (جنیفرکانلی) تحت تابش اشعه کنترل نشده و مرگبار گاما قرار می گیرد. از سوی دیگر موجودی عظیم الجثه و سبز رنگ با بدنی شبیه انسان که به «هالک» شهرت یافته ، در اطراف شهر ظاهر می شود و تمام  ساکنان شهر را به وحشت می اندازد. برای مقابله با این هیولا، نیروهای نظامی با تجهیزات پیشرفته به فرماندهی ژنرال راس (سام الیوت) پدر بتی ، آماده می شوند تا این موجود خطرناک را از بین ببرند.

ژنرال راس از «گلن تالبوت» (جاش لوکاس) دانشمند رقیب بروس می خواهد تا هالک رانابود کند. در این میان بتی حدس می زند رابطه ای میان بروس و هالک باشد. پدر دانشمند بروس، دیوید (نیک نولتی) هم تا حدودی با بتی هم عقیده است. تالبوت درصدد است فرمولی که بروس کشف کرده و با آن انسان به موجودی قوی و رویین تن تبدیل می شود را به دست آورد تا در اختیار ارتش بگذارد و از این راه پول زیادی به جیب بزند.

از سوی دیگر دیوید هم که مانند پسر روی  D.N.A  تحقیق می کرده، تازه از زندان آزاد شده است. نفرت او از ارتش که سال ها پیش او را دستگیر کرده  موجب می شود تا دیوید به همراه بتی برای نجات بروس - یا همان هالک -  دست به کار شود.

نسخه جدید هالک را " آنگ لی "  کارگردانی کرده است، کارگردان هنگ کنگی که همه او را با  فیلم «ببرخیزان، اژدهای پنهان» می شناسند. این فیلم با استفاده از همان فرمول قدیمی یاد شده  توانسته بیش از صد میلیون دلار فروش  داشته باشد و گمان می رود تا به یکی از پر فروش ترین  فیلم های  سال 2003 تبدیل شود. فیلم پر است از صحنه های اکشن و درگیری؛ اما آنچه در این گونه فیلم ها دیده می شود، فقط همین جذابیت های تصویری است و تنها روایتی است که باید پس از دیدن آن خمیازه ای کشید  و بعد به سرعت آن را فرموش کرد.

. گالری تصاویر


  
  
   1   2   3      >