سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش برای آنکه بدان عمل می کند، مایه رشد است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :2
بازدید دیروز :11
کل بازدید :162530
تعداد کل یاداشته ها : 165
103/2/5
3:44 ع

جذابیت های تهران

در هفته گذشته علام شد که تهران یکی از ده شهر نامطلوب جهان برای سکونت شناختهشد. اما تهران جذابیت های منحصر بفردی هم دارد که در هیچ جای دنیا نظیر ندارد:

* تهران تنها شهری است که در آن می توانید وسط خیابانهای آن نماز بخوانید، وسطپارک شام بخورید، در رستوران به دیدن مانکن های لباس های مدل جدید بروید، در تاکسینظرات سیاسی تان را بگویید، در کوه برقصید، اما برای ملاقات با نامزدتان باید به یکخانه خلوت بروید.

* تهران تنها شهری است که در آن دو نفر روی دوچرخه می نشینند، چهار نفر رویموتورسیکلت می نشینند، شش نفر توی ماشین می نشینند، ۲۵ نفر توی مینی بوس می نشینندو ۶۰ نفر سوار اتوبوس می شوند.

* تهران تنها شهری است در دنیا که پیاده ها حتما از وسط خیابان رد می شوند،اتومبیل ها حتما روی خط عابر پیاده توقف می کنند و موتورسیکلت ها حتما از پیاده روعبور می کنند.

* تهران تنها شهر دنیاست که در آن همیشه همه چراغ ها قرمز است، اما هر کس دوستداشت از آن عبور می کند.

* در تهران از همه جای ماشین ها صدا در می آید، جز از ضبط صوت آن.

* در تهران هیچ جای زنها معلوم نیست، با این وجود مردها به همه جاهایی که دیدهنمی شود نگاه می کنند.

* همه در خیابان ها و پارک ها با صدای بلند با هم حرف می زنند، جز سخنرانان کهحق حرف زدن ندارند.

* تهران تنها شهری است در دنیا که همه صحنه های فیلمهای بزن بزن را در خیابانهای شهر می توانید ببینید، اما تماشای این فیلمها در سینما ممنوع است.

* مردم وقتی سوار تاکسی می شوند طرفدار براندازی هستند، وقتی به مهمانی می رونداصلاح طلب می شوند و وقتی راه پیمایی می کنند محافظه کارند و وقتی سوار موتورسیکلتمی شوند راست افراطی می شوند.

* رانندگی در تهران مثل سیاست ایران است، هرکسی هر کاری دلش بخواهد می کند،اما همه چیز به کندی پیش می رود.

* ماشین ها در کوچه های تنگ با سرعت ۷۰ کیلومتر حرکت می کنند، در خیابانها باسرعت۲۰ کیلومتر حرکت می کنند و در بزرگراهها پارک می کنند تا راه باز شود.

* در شمال شهر تهران مردم در سال ۲۰۰۸ میلادی زندگی می کنند و در جنوب شهر درسال ۷۰ هجری قمری.

ارسال شده توسط یاشار


84/8/17::: 1:21 ع
نظر()
  
  
سر راه که می آیی .... کمی ابرها را با دست کنار بزن ... با سر انگشتانت .... به نرمی ... همانگونه که گاهی موهای پریشانم را کنارمیزدی ...!
سر راه که می آیی. مشتی ستاره بچین ... از همانها که دم دست ترند ...! ستارههای ریز و درشت . یک کف دست هم آفتاب از شرقی ترین آسمان دیدگات با خود بیاور. برای فردا روزی لازمش دارم ... سر راه که می آیی گل نچین .. هر چه گلبرگ با باد بر خاک تنت افتاده است جمع کن .. کافی است روی سبزه ها قدمی بزنی ... همه جا هست ... شقایق و نرگس و لاله پرپر ... یک قدح آسمانی دارم .. یادت هست ؟! پر از اشک چشم ... اشکهایی که روزی گونه ات را خیس میکرد ...! و نمیدانستیم اشک من است یا تو که گونه هامان خیس است ...! از سر شوق بود یا غربت از یاد رفته مان ...؟ آری گلبرگها را در آن میریزم ... می مانند ... ! باران شور است اشک. برگ گلها تازگی غریبی میگیرند . سر راه که می آیی ... نزدیک پنجره که رسیدی مرا صدا بزن. به نام ~ آرام ... مثل آن وقتها ... دستت پر است با این همه ره آورد. من به پیشوازت می آیم . از پشت پنجره ... سر راه که می آیی ...! یادم آمد ....! تو دیگر نمی آیی ...!~
84/7/9::: 11:19 ص
نظر()