سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بارالها! با رحمت خود که با آن، همه نیکی هارا برای اولیائت گِرد آورده ای و با آن، بدی ها را از دوستانت دور ساخته ای، مرا دریاب . [امام صادق علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :3
بازدید دیروز :15
کل بازدید :162582
تعداد کل یاداشته ها : 165
103/2/9
4:27 ص

مصاحبه با هانیه توسلی بازیگر جایی برای زندگی



حال حتى آنهایى که فیلم کوتاه مهدى کرم پور را در همان سال ها دیده اند هم تصویرى محو از بازیگر زن آن فیلم به یاد دارند. چند سالى از آن زمان که هانیه توسلى با فیلم «روى جاده نمناک» راه خود را براى ورود به سینماى حرفه اى باز کرد مى گذرد. سال هایى که یک بازیگر تئاترهاى دانشجویى از همدان به تهران آمد و در همان نخستین سال ورود به سینما در سه فیلم بازى کرد. او حالا با خاطره آن روزها هم فاصله گرفته است هر چند خودش معتقد است تنها تجربه هایى تازه اندوخته از این چند سال، به شیوه بازیگرى آن سال ها اضافه شده است. وقتى چند روز پیش از شروع جشنواره با هانیه توسلى به گفت وگو مى نشینیم یک روز از پایان بازى اش در فیلم سامان مقدم «نفستو حبس کن» مى گذرد و اجراى نمایش «گل هاى شمعدانى» را نیز تازه به پایان برده است. مى گوید در یکى دو ماه اخیر زیاد مصاحبه کرده اما هیچ یک از این گفت وگوها درباره فیلم هاى اخیرش نیست. از سال گذشته و زمان اکران «شب هاى روشن»، توسلى درباره کارهایش صحبت نکرده و این گفت وگو فرصتى است تا کارنامه او را از زمان اکران آن فیلم تا آستانه جشنواره بیست و سوم مرور کنیم. دو سال قبل در شرایطى که خیلى ها فکر مى کردند توسلى سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن را براى بازى در شب هاى روشن مى گیرد چنین نشد. براى همین فکر مى کردم او از جشنواره خاطره خوبى ندارد اما چنین نبود. توسلى معتقد است به چیزى که اختیارش را در دست ندارد، نباید دل ببندد و سیمرغ هم از همین موارد است.


•فکر مى کنم از جشنواره فجر خاطره چندان خوشى ندارید...

نه. این طور نیست...


•آن ماجراى نامزدى برای سیمرغ بلورین دو سال قبل براى فیلم شب هاى روشن و جایزه نگرفتن، در حالى که خیلى ها گمان مى کردند نام شما به عنوان برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن خوانده خواهد شد، چنین خاطره اى را برجا نگذاشته است؟

هیچ وقت به این شکل فکر نکردم. وقتى به اختتامیه رفتم نتایج را مى دانستم و البته اگر داور بودم، خودم هم همین کار را مى کردم.


•سال قبل در جشنواره فیلمى نداشتید. بازتاب هاى نمایش شب هاى روشن در جشنواره دو سال قبل چطور بود؟

برخوردهاى مردم و آدم هایى که اصلاً سینمایى نبودند اما بیشتر از منتقدان فیلم را دوست داشتند خیلى خوب بود. همین هم تاحدى عجیب بود. فیلم در شکل ظاهرى اش سرد و کند بود اما مردم خیلى با کلیت کار ارتباط برقرار کرده بودند.


•بین گاهى به آسمان نگاه کن و جایى براى زندگى، چقدر فاصله زمانى وجود داشت؟

زمستان 81 فیلمبردارى کار کمال تبریزى به پایان رسید و من بهار سال بعد، براى جایى براى زندگى قرارداد بستم. البته فیلمبردارى از تابستان شروع شد.


•کارهاى پیشین بزرگ نیا را دیده بودید؟

جنگ نفت کش ها و کشتى آنجلیکا را خیلى سال پیش دیده بودم و چیز زیادى در ذهنم نبود...

•فیلمنامه خوب بود یا عوامل دیگرى هم در پذیرفتن کار نقش داشتند؟

فیلمنامه هم بود اما در واقع انتخاب بازیگران را رضا کیانیان برعهده داشت و فکر مى کنم انتخاب هایش درست بود. گروه خوبى بود و به هرحال، محمد بزرگ نیا هم کارگردان معتبرى است که دوست داشتم با او کار کنم.


•کار چطور پیش رفت؟

هنوز فیلم را ندیده ام و نمى دانم حاصل کار چطور شده اما محمد بزرگ نیا سرصحنه بسیار دقیق بود و مى دانست چه چیزهایى لازم دارد. با تصورى که از کارهاى قبلى او دارم مى توانم حدس بزنم که حاصل، اثر خوش ساختى شده است که شاید خیلى از تصورى که درباره اش دارم بهتر شده باشد. به نظرم جایى براى زندگى فیلم خوش ساختى است که خوب قصه اش را تعریف مى کند.


•گروه بازیگران جایى براى زندگى، گروه قدرتمندى بود. عزت الله انتظامى، هدیه تهرانى و آتیلا پسیانى از جمله این بازیگران بودند. کار در چنین فضایى چطور بود؟

تجربه متفاوتى بود. فیلمبردارى سختى داشتیم چون لوکیشن فیلم بسیار گرم بود و تقریباً سه ماهى فیلمبردارى طول کشید. نقش من البته خیلى هم بلند نیست طورى که از ابتدا تا انتها در فیلم باشم. دو ماه سر صحنه بودم ولى تجربه خیلى خوبى بود؛ کار با عزت الله انتظامى و همین که اصلاً در این کار همراهشان بودم و همچنین هدیه تهرانى که به عنوان یک ستاره دوستش دارم خوب بود.


•کاراکترتان در فیلم هم تفاوت هاى زیادى با نقش هاى قبلى تان دارد...

دخترى است که در عراق به دنیا آمده، براى زندگى به ایران آمده و به نوعى عرب است.


•بحث لهجه گذارى روى کاراکترها پیش نیامد؟

از ابتدا قرارمان این بود که هیچ کس هیچ لهجه اى نداشته باشد، براى همین خیلى هم نقش خاصى نبود. پوشش محلى وجود داشت و از مقطعى، چادر عربى. همین لباس ها و فضا تاحدى به درآمدن آن محیط کمک مى کند.


•پس از پایان فیلمبردارى از تجربه بازى در فیلم راضى بودید؟

در آن مقطع، تجربه خوبى بود. لوکیشن خوبى داشتیم و یک فیلمبردار عالى مثل حسین جعفریان. راش هاى فیلم را ندیده ام اما عکس هاى کار نشان مى دهد که کادرها چقدر دقیق و قشنگ بسته شده؛ در قاب بندى فکر مى کنم فیلم اتفاق مهمى باشد. درباره بازى ها هم نقش من خیلى جاى کار داشت. دختر داستان، یک کاراکتر کاملاً معمولى عاشق است ولى در موقعیتى که داستان ایجاد مى کند، او دست به عکس العملى متفاوت مى زند. موقعیت سختى دارد که جنگ باعث آن مى شود و او مجبور است انتخاب کند. اراده این کاراکتر خیلى دوست داشتنى بود.


•بعد از جایى براى زندگى با وقفه اى چندماهه در «یک شب» اولین فیلم بلند نیکى کریمى بازى کردید...

هر سال قبل بازى در فیلم محمد بزرگ نیا به پایان رسید و من اسفند جلوى دوربین یک شب رفتم.


•این وقفه هاى چندماهه نشان مى دهد هانیه توسلى مى خواهد تاحدى کم کار باشد...

نمى دانم مى شود گفت کم کارى یا نه اما به هرحال مى خواهم حداقل سالى یک فیلم را بازى کنم. سال 80که سال اول ورودم به سینما بود در سه فیلم بازى کردم اما پس از آن سال تقریباً سالى یک فیلم کار کرده ام. امسال البته با نفستو حبس کن این تعداد به دو فیلم رسید.


•تجربه فیلم یک شب چطور بود؟ اولین کار نیکى کریمى و اولین همکارى شما با یک کارگردان زن...

تجربه خیلى شیرین و لذت بخشى بود...


•از قبل با کریمى آشنایى داشتید؟

نه، قبلا همدیگر را ندیده بودیم. او بازى من در شب هاى روشن را دیده بود. گروه خوبى داشتیم و همه چیز هم خوب پیش رفت. نیکى کریمى تسلط یک کارگردان را بر صحنه داشت و خودش هم خیلى دوست داشتنى بود. بخش هایى از فیلم را دیده ام و فکر مى کنم فیلم خاصى شده باشد و البته براى من هم تجربه متفاوتى بود.




•پیش از یک شب، در فیلم دیشب باباتو دیدم آیدا با رسول صدرعاملى همکارى داشتید؛ انتخاب دو چهره از میان حدود پانصد دختر نوجوان. فکر مى کنم سه سال پیش قرار بود نقشى را در من ترانه 15سال دارم بازى کنید...

یک نقش کوتاه تک سکانسى را؛ نقشى به نام مریم که یک شب به دیدن ترانه مى آید و کودکى دارد اما بعد از رفتن من سر صحنه سریال غریبه، نگار جواهریان آن نقش را بازى کرد.


•دیشب باباتو دیدم آیدا چطور پیش آمد؟

از همان زمان فیلم ترانه و برخى مشورت هایى که درباره آن فیلمنامه با من مى شد، صدرعاملى این تصور را داشت که من، آیدا و کاراکترش را مى شناسم و مى دانم او چه شکلى است. براى همین هم انتخاب بازیگر را به من سپردند.


•چه زمانى این بازیگرگزینى شروع شد؟

دى ماه؛ دو سه ماهى قبل از فیلم یک شب.


•کار با پانصد ششصد دختر نوجوان چطور بود؟ چگونه به سوفى کیانى و خاطره اسدى رسیدید؟

براى خودش تجربه جالبى بود. اگر بخواهم روندى را که به این دو دختر رسیدیم بگویم خیلى طولانى مى شود اما بالاخره آنها را پیدا کردیم. همزمان با نوشتن فیلمنامه ما هم در حال انتخاب بازیگر بودیم. به چند نفر رسیدیم و عکس و تست و گفت وگو هاى پیاپى، باید به ما مى گفت که کدام یک از اینها خودش به آیدا نزدیک تر است. نمى خواستیم این دختر نقش بازى کند. سوفى کیانى خیلى شبیه آیدا بود؛ یک دختر معصوم آرام و مهربان. درباره نقش ساناز هم چنین تلاشى کردیم. او به ذهنیتى که کامبوزیا پرتوى داشت خیلى نزدیک بود؛ یک دختر امروزى مدرن.


•بحث بازیگردانى در آیدا مطرح شد. یادم هست که یکى دو جا نامتان به عنوان بازیگردان فیلم ذکر شده بود...

هرگز این بحث مطرح نشد و آن نوشته ها، این بحث را مطرح کرد. صدرعاملى معتقد بود رابطه بى واسطه یک کارگردان با نابازیگرش مى تواند بازى بهترى را به همراه داشته باشد و فکر مى کنم اعتقاد درستى هم بود.


•نمایش گل هاى شمعدانى هم در چنین شرایطى پیش آمد...

آذرماه تمرین هایش را آغاز کردیم و در جشنواره تئاتر سال گذشته روى صحنه رفت.


•اجراى عمومى گل هاى شمعدانى نوعى بازگشت به دلمشغولى هاى گذشته بود؟

هیچ وقت کاملاً درگیر فضاى تئاتر نبوده ام. در همدان متمرکزتر به تئاتر فکر مى کردم و چند کار عروسکى را هم به عنوان کارگردان و هم به عنوان بازیگر اجرا کردم و رشته دانشگاهى ام هم تئاتر بود. در دوره دانشجویى یک کار دوست داشتنى را در جشنواره تئاتر دانشجویى داشتم و بعد هم وقتى به تهران آمدم، با نصرالله قادرى در نمایش پدر همکارى کردم که در اجراى عمومى اش حاضر نبودم. دو سال بعد در «قرمز» و «دیگران» محمد یعقوبى بازى کردم که باز در زمان اجراى عمومى سر کار «یک شب» بودم ولى بالاخره در گل هاى شمعدانى با وجود بازى در فیلم سامان مقدم سعى کردم به اجراى عمومى هم برسم تا بالاخره یک بار اجراى عمومى را تجربه کنم. برنامه ها را طورى هماهنگ کردیم که هم سر فیلمبردارى باشم و هم به اجراى تئاتر برسم.


•... و درباره مقایسه قدیمى دو مدیوم؟

اصلاً برایم فرقى ندارد. از بازى هاى اغراق شده متنفرم و ترجیح مى دهم همینطور که حالا با شما حرف مى زنم بازى کنم. به نظرم این شیوه خوب بازیگرى است. شیوه اى که بازى احساس نشود؛ چه در تئاتر، چه در سینما و چه در تلویزیون. هیچ فرقى با هم ندارند. اصلاً نمى توانم تئاترهایى با بازى هاى آنگونه اغراق شده را تحمل کنم.


•یعنى هانیه توسلى روى صحنه تئاتر هیچ تفاوتى با هانیه توسلى مقابل دوربین ندارد؟

دقیقاً همین کسى هستم که اینجا نشسته ام. هیچ تفاوتى هم برایم ندارد. به نظرم آن چیزى که به بازى تئاترى معروف است، شکل خیلى بدى از بازیگرى است که اصلاً دوست ندارم.


•همزمان با اجراى این نمایش سر صحنه فیلم نفستو حبس کن هم رفتید. با سامان مقدم قبلاً کار نکرده بودید...

این فیلم هم تجربه بسیار خوبى بود. براى من فیلمنامه را فصل به فصل تعریف کردند ولى تا پیش از فیلمبردارى یک سرى چیزها عوض شد. فصل هایى بود که کاملاً تغییر کرد و این تغییرات را دوست نداشتم اما چون قرارداد بسته بودم جلوى دوربین رفتم. نمى دانم حاصل کار چگونه خواهد شد اما سامان مقدم به شدت آدمى خوب و دوست داشتنى است. از آن آدم هاى خوب و مثبت که بر کارش تسلط لازم و کافى را دارد. کمى با فیلمنامه مشکل دارم و نمى دانم نتیجه چه خواهد شد اما با چیزهایى که سرصحنه دیدم، امیدوارم.


•درباره جنس بازى هاى هانیه توسلى مسئله اى مطرح است و آن تسلط بر دو شکل بازى است. یکى بازى برون گراى فیلم هایى چون گاهى به آسمان نگاه کن یا شام آخر و دیگرى، بازى درونى فیلمى چون شب هاى روشن. در فیلم هاى امسال، به کدام یک از این شکل بازى ها نزدیک تر شده اید؟

دختر فیلم یک شب همانند کاراکتر شب هاى روشن آرام است اما جنس این دو بازى یکى نیست چون کارگردانى این دو فیلم کاملاً با هم متفاوت است و آن شخصیت یک موجود متفکر غمگین است. در نفستو حبس کن هم دخترى است که شبیه هیچ کار دیگرم نیست. دخترى کاملاً معمولى که کمى هم لوس است. لوس نه به معناى رایج آن؛ او در فضایى زندگى مى کند که من تا به حال در آن قرار نگرفته بودم. دختر جایى براى زندگى هم با اینها متفاوت است. او تا حدى سرکش است و پویایى خاص خودش را دارد. او در فضایى متفاوت در طبیعت عاشق است و حقش را مى خواهد.


•به این ترتیب جایى براى زندگى باید یک بازى بینابین میان این دو شکل بازى باشد...

تا حد زیادى؛ او هم آرامش دختران معصوم را دارد و هم جنب و جوش کاراکتر فیلمى چون شام آخر را...


•چقدر در این مدت فیلمنامه رد کرده اید؟

در وضعیتى قرار ندارم که بگویم خیلى فیلمنامه رد مى کنم یا خیلى به من پیشنهاد مى شود اما جایى گفته بودم که عمده فیلم هایم، کارهاى متوسطى هستند که آبرومندند و براى همین هر کارى را هم قبول نمى کنم. فیلمسازانى هستند که اصلاً کارشان را دوست ندارم و حتى بى آنکه فیلمنامه شان را بخوانم، آنها را رد مى کنم. فیلمسازانى هم وجود دارند که کارهایشان را دیده ام و برایشان احترام قائلم. همان کارگردان هاى متوسطى که فیلم هاى خوب مى سازند. کارهایى از این دست را دوست دارم و در آنها بازى مى کنم.


•جور دیگرى این سئوال را مطرح مى کنم. در سینماى ایران دو گروه بازیگر حضور دارند. بازیگرانى که دوست دارند کمى گزیده کار باشند، کنار بکشند و چهره روشنفکرانه ترى به خودشان بگیرند و بازیگرانى که دوست دارند ستاره باشند و اگر شرایط همراهى کند، در این مسیر گام برمى دارند. انتخاب هاى هانیه توسلى پس از تثبیت با دو سه فیلم اول، نشان مى دهد که او به مسیر اول تمایل بیشترى دارد. چنین برداشتى درست است؟

این مى تواند تحلیل درستى باشد چون سعى کرده ام گزیده کار باشم. پس از سال ?? پیشنهادهاى زیادى داشتم که بخش عمده اى از آنها را رد کردم که مى توانست به آن ستاره شدن کمک کند اما آن زمان خیلى به این گزیده کارى فکر مى کردم. الان شاید مثل آن زمان فکر نکنم و همان پیشنهاد را هم قبول کنم ولى اتفاقى که باید، افتاده و دیگر آن جنس کارها چندان به من پیشنهاد نمى شود.


•یعنى در مسیر اول قرار گرفته اید؟

فکر مى کنم چنین اتفاقى افتاده باشد و در این مسیر قرار گرفته باشم. جنس پیشنهادهاى اخیر چنین چیزى را مى گوید.


•اگر کمى به عقب بازگردیم و هانیه توسلى همان بازیگر فیلم کوتاه روى جاده نمناک باشد، چقدر با گذشته تفاوت دارد؟

کارهاى این چندساله کاملاً ناخودآگاه روى آدم تاثیر مى گذارد و تبدیل به تجربه مى شود. چیزهایى هست که بازیگر در کار و جلوى دوربین یاد مى گیرد اما دیدگاهم چندان عوض نشده است. آن زمان من دیوانه وار شیفته بازیگرى بودم؛ عشقى که مرا از همدان به تهران کشاند تا بیایم و تئاتر بخوانم. عشقى اغراق آمیز به بازیگرى و تئاتر ولى حالا اصلاً اینگونه فکر نمى کنم. حالا احساس مى کنم بزرگ تر شده ام و دیگر به بازیگرى نگونه نگاه نمى کنم. بازیگرى حالا شغلم است؛ شغلى که دوست دارم با انتخاب هایم خوب از آن مراقبت کنم ولى چیزى که قطعى است این است که دیگر به بازیگرى آنگونه نگاه نمى کنم.


•... و دغدغه هاى دیگر؟

نقاشى که در این سه چهارماهه پیگیرانه دنبالش مى کنم. عکاسى هم هست که هنوز جدى طرفش نرفته ام.


•در خود سینما چطور؟ همانند بسیارى بازیگران به کارگردانى فکر نمى کنید؟

هرگز. حداقل حالا نه. کارگردانى کار شیرینى است مخصوصاً کارگردانى مستند در ایران چون در هر گوشه این کشور عجیب، اتفاقاتى مى افتد که قابل تصویرکردن است. کارگردانى پدیده جذابى است اما هیچ وقت وسوسه اش نشده ام. در حیطه سینما بیشتر دوست دارم بنویسم.


•اگر کمى با فاصله به فیلم هاى گذشته نگاه کنید، کدام کاراکتر را ترجیح مى دهید و حالا دوستش دارید؟

شب هاى روشن را؛ خود فیلم را و آن کاراکتر را. بعد هم شام آخر. کار روى صدا و میمیک صورت مطابق نگاه کارگردان در شب هاى روشن برایم خیلى جذاب بود. شام آخر هم چون کاراکترى بود که خیلى جاى کار داشت و اولین کارم بود. خیلى دوست دارم بازهم با فریدون جیرانى کار کنم.


•به سیمرغ بلورین جشنواره امسال فکر نمى کنید؟

زیاد نه. اصولاً به چیزى که سرنوشتش را من تعیین نمى کنم دل نمى بندم. بازیگرى را هم براى همین در حد یک حرفه مى دانم چون کارگردان است که سرنوشت فیلم را در دست دارد و بازیگر باید مطابق نظر او عمل کند. در زندگى هیچ وقت به چیزهایى که نمى توانم در آن نقشى کلیدى ایفا کنم دل نبسته ام.

خسرو نقیبی







 


84/2/4::: 4:12 ع
نظر()
  
  
<      1   2   3