سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به یکى از یاران خود فرمود هنگامى که او از بیمارى شکوه نمود . ] خدا آنچه را از آن شکایت دارى موجب کاستن گناهانت گرداند ، چه در بیمارى مزدى نیست ، لیکن گناهان را مى‏کاهد و مى‏پیراید چون پیراستن برگ درختان ، و مزد درگفتارست به زبان ، و کردار با گامها و دستان ، و خداى سبحان به خاطر نیت راست و نهاد پاک بنده هر بنده را که خواهد به بهشت درآورد . [ و مى‏گویم ، امام علیه السّلام راست گفت که در بیمارى مزد نیست ، چه بیمارى از جمله چیزهاست که آن را عوض است نه مزد چرا که استحقاق عوض مقابل بلا و مصیبتى است که از جانب خدا بر بنده آید ، چون دردها و بیماریها و مانند آن ، و مزد و پاداش در مقابل کارى است که بنده کند ، و میان عوض و مزد فرق است و امام چنانکه علم نافذ و رأى رساى او اقتضا کند آن را بیان فرمود . ] [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :48
بازدید دیروز :8
کل بازدید :166600
تعداد کل یاداشته ها : 165
04/4/8
7:11 ص

وقتی که در هیاهوی خزان به دنیا امدم فکر کردم که در سکوت بهاری می میرم اما انچنان در زمستان زندگیم یخ می زنم که هیج خورشیدی قادر به ذوب کردن ان نیست ...جز خورشید عشق تو...!
ای کاش می شد تا بار دیگر حرارت حرفهایت صفای گامهایت وشراره چشمهایت را احساس می کردم تا بار دیگر شاهد بهاری در زمستان باشم.


83/10/30::: 9:11 ص
نظر()
  
  

هرگز نپرس که دردم چیست
چون فکرش هم آزارت میدهد
دوستت دارم . . .
پس نمیگویم دردم چیست


  
  

دوستت دارم بیشتر از معنای واقعی کلمه دوست داشتن
دوستت دارم چون تو ارزش دوست داشتن را داری
دوستت دارم همچو طلوع خورشید در سحرگاه عشق
دوستت دارم همچو تکه ابرهای سفیدی که در اوج آسمان آبی در حال عبورند
دوستت دارم چون تو را میخواهم
دوستت دارم از تمام وجودم ، با احساس پر از محبت و عشق
دوستت دارم بیشتر از آنچه تصور میکنی
دوستت دارم همچو رهائی پرنده از قفس و پرواز پرغرور او در اوج آسمانها
همچو غنچه ای که آرام آرام باز میشود و گل میشود ، همچو اواخر زمستان که شکوفه های بهاری باز میشوند


  
  

فکر کردم آسمان را میتوان تسخیر کرد 
آب اقیانوس را با آه خود تبخیر کرد
فکر کردم می توان با قطره های اشک خود 
دشتهای تشنه روی زمین را سیر کرد
فکر کردم برکه پاکیزه قلب تورا 
می توان با یک نگاه ساده ام تفسیر کرد
فکر کردم رفتنت را می توان از یاد برد 
هیچ فهمیدی دلم را رفتنت پیر کرد ؟


  
  

تکرار چیز مزخرفیه...
وای
خدا نکنه من واسش تکراری بشم
یا اون از تکرار من خسته بشه...
اینجوری خیلی چیزا خراب میشه
من خودم قبلا تجربه کردم...
اینطوری نیست؟


  
  
 


  
  

زندگی مال تو مرگ مال من ، راحتی مال تو گرفتاری مال من ، شادی مال تو غم مال من . همه چیز مال تو ولی تو مال من .


83/10/20::: 8:50 ص
نظر()
  
  

می خواستم زشت ترین و تو دنیا پیدا کنم . گشتم و گشتم ... وقتی خوب فکر کردم فهمیدم که : اگه سیاهی نبود هیچ وقت سپیدی زیبا نمی شد ، اگه کابوس نبود هیچ وقت رویا شیرین نمی شد ، اگه تنهایی نبود دیگه شبای مهتابی پر از عشق ، مفهومی نداشت ، اگر قرار نبود ، دیگه دوباره دیدن ها لذتی نداشت و...


  
  

دوست داشتن مثل پاک کن سر مداد نوکی ! یا اینقدر دلت نمی آد ازش استفاده کنی تا گم میشه یا اینقدر گازش می گیری تا هیچی ازش نمی مونه .


83/10/19::: 5:13 ع
نظر()
  
  
   1   2      >