انسان خاکی در حالی که با خدا در کنار ساحل قدم می زد و مشغول گفتگو بود ، ناگهان به عقب نگاه کرد و دید که در بازی جهان فقط رد پای یک نفر دیده می شود ، با خدا گفت : چرا در بازی جهان تو مرا تنها گذاشتی و فقط رد پای من دیده می شود؟ و جالب آن که درست در همین وقت ها من گرفتار مشکلات زیادی بودم ، خدا به او گفت : این رد پای من است که در مشکلات تو را به دوش می کشیدم و تو از من قافل بودی.
یه چشم همیشه باید توش اشک باشه ، وگرنه می سوزه
یه دل همیشه باید توش غم باشه وگرنه میشکنه
یه لب همیشه باید روش خنده باشه وگرنه زود پیر می شه
یه کبوتر همیشه باید عشق پرواز داشته باشه وگرنه اسیر می شه
یه صورت همیشه باید شاد باشه وگرنه به دل هیچکس نمی چسبه
یه دیوار باید به یه تیر تکیه کنه وگرنه می ریزه
یه قلب پاک همیشه باید به یه نفر ایمان داشته باشه و گرنه فاسد می شه
یه جاده باید انتها داشته باشه وگرنه مثل یه کلاف سردرگمه
یه قناری باید به خوش آوازیش ایمان داشته باشه و گرنه ساکت می شه
معنی به فارسی | کلمه یا جمله اصلی | اختصار در چت |
سلام | Hi There | HT |
حالت چطوره؟ | How Are You? | HRU |
سن/ جنس /مکان | Age/Sex/Location | ASL |
چت را ترک کرده | has left the chat | poof |
تا آنجایی که من می دانم | Az Far As I Know | AFAIK |
به زودی | As Soon As Possible | ASAP |
اه خدای من | Oh My God | OMG |
دوست پسر | Boy Friend | BF |
دوست دختر | Girl Friend | gf |
راستی | By The Way | BTW |
از طرف دیگر | On The Other Hand | OTOH |
پیغام الکترونیکی | Email Message | EMSG |
رو در رو | Face to Face | F2F |
متشکر از شما | Tank You | TY |
در هر صورت | In Any Event | IAE |
عجب . فهمیدم | Oh I See | OIC |
فهمیدم | I See | IC |
به نظر من | In My Oponion | IMO |
متاسفم | I`m Sorry | IMS |
برای همیشه دوستت دارم | Love You Foreve | LYF |
دوستت دارم | Love Ya | LY |
دوستت دارم | I Love You | ILY |
جهت اطلاع تو | For Your Information | FYI |
به بیان دیگر | In Othere Word | IOW |
شوخی می کنم | Just Kidding | JK |
پوزخند شیطانی | Evil Grin | EG |
خنده شدید شیطانی | Big Evil Grin | BEG |
خنده | Laugh | L |
خندیدن با صدای بلند | Laugh Out Loud | LOL |
لبخند | Smile | S |
از خنده رو زمین غلط زدن | Rolling on Floor Laughing | ROFL |
از خنده رو زمین غلط زدن | Rolls on The Floor Laughing | ROTFL |
پیغام خصوصی | Private Message | PM |
بوسه بر گونه | Kiss on Cheek | KOC |
بسه زدن و بغل کردن | Hug and Kiss | H&K |
متشکر | Thanks | TNX |
بوسه روی لبها زدن | Kiss on Lips | KOL |
بعدا | Later | L8R |
دعا کردن | Fingers Crossed | FC |
زود جواب نامه را بده | Write Back Soon | WBS |
جواب نامه را نده | Don"t Write Back | DWB |
برای مدت طولانی بی خبر بودن | Long Time No See | LTNS |
الان بر میگردم | Be Right Back | BRB |
زود بر میگردم | Be Back Soon | BBS |
بعدا بر می گردم | Be Back Later | BBL |
بعدا به تو می گویم | Talk To You Later | TTYL |
به فکر تو هستم | Thinking Of You | TOY |
تا دفعه بعد | Till Next Time | TNT |
بعدا می بینمت | See You Later | SYL8TR |
به زودی می بینمت | See You Soon | SYS |
می بینمت | See You | CU |
فعلا میروم | Gone For Now | GFN |
از دیدن تو خوشحال شدم | Glad To See You | GTSY |
از دیدن تو خوشحال شدم | Nice To See You | Nice 2 C U |
دور از صفحه کلید | Away From Keyboard | AFK |
موفق باشی | Good Luck | GL |
فعلا خداحافظ | Ta Ta For Now | TTFN |
خداحافظ | Bye Bye Now | BBN |
خداحافظ | Bye For Now | BFN |
عشق یـعـنی شـادی و ســـرزندگی
عشق یــعنی مـنـتـهـای بـنــدگی
عشق یـعنی سـوخـتـن ،افــروخـتن
شـیـــوه دریــا دلان آمــوخــتــن
عشق یـعنی سـوزش پـــروانه هـا
شورش دل ،خون سرخ لاله ها
عشق یـعنی صـوت بـلبـل در بهـار
خــنــده گـُل بــر فــراز شـاخسار
عشق یـعـنی وامـق و عَـذرا شـدن
بهــر صــید دُر سوی در یا شدن
عشـق یـعـنی زنــدگــی را سـاختن
دل بـه مـعــبــود گــرامــی باختن
عشـق یــعــنی در ره او ســربــدار
عشق یـعنی لـحظه های بی قرار
عشق یـعـنـی بــیــسـتون را تاختن
چهــره زیـبـای شـیـریـن ساختن
عشق یعنی همچو مجنون سوختن
راه و رســم عـــاشــقــی آموختن
عشـق یـعـنی یــوسف کنعان شـدن
از زلــیــخا های دون پنهان شدن
عشق یـعـنی جــاودانــی و غــرور
درس مـهــرو عاطفه کردن مرور
هوا تاریک است ٬ همچنان عزم سفر دارم٬ سفری بی مقصد سفری به ناکجا آباد سفری بدون چمدان و بدون بلیط ٬ همچنان در کوچه پس کوچه های باران با پای لرزان بدنبال ((گمشده ای)) میگردم که مرا صدا کند به دنبال آن مهربانی میگردم که دستهای خسته ام را بگیرد نه از روی ترحم بدنبال کسی میگردم که درخلوت کوچه ای بارانی زیر آن چنار پیر کنار من چادر بزند نه از روی دلسوزی بدنبال او که با نفس هایش عشق را برای اولین بار در کالبد سرد من زنده کند نه ازروی اجبار٬ باران خوب میداند که چه رازهایی در سینه دارم آن روز را که بر سنگفرش خیابانی سرد بیجان افتاده بودم و تو برای من می گریستی بیاد آور که کاری از دستت بر نمی آمد و فقط آهنگ غم انگیز شرشر سر میدادی تا من زنده بمانم.باران تو مهربانی ولی نگو که دروغ میگویم تو خود شاهد تمام آرزوهای من بودی حتی آخرین قطره ای را که به من دادی هنوز در میان مردمک چشمانم ذخیره کرده ام آن هم برای روزه مبادا ٬ هوا کم کم در حال روشن شدن است٬ خورشید در آسمان سپیده میزند هنوز آسمان ابری است و کوچه بارانی شاید گمشده ی من تو باشی که خورشید برای من آورده است ٬ چه باشی و چه نباشی چه دروغ بگویی و چه راست چه با من همسفر شوی و چه رفیق نیمه راه ٬ تو را دوست دارم چون برای لحظه ای درکنار من ٬ با رویای من ٬ و با من بودی جایی که تنهایی را حس نکردم این برای من جادوست و تو برای من عشق...
برای خاطره عشق بگو آن شعله چه نام دارد که در دلم زبانه می کشد نیرویم را می بلعد و اراده ام را زائل میکند.
منبع : هزار و یک شب
طبیعت آدمی چنین است که موفقیت یک یا
تنی چند ( تعدادی یا گروهی ) غالبا نمی تواند مایه خرسندی دیگران بخصوص شکست
خوردگان باشد .
سرو (نگین سبز) چهار هزار و پانصد ساله ابرکوه، با گذشت 1,642,500 روز از عمر خود، سرسبز و شاداب در پهنای کویر یزد در شهرستان ابرکوه مقاوم و استوار است و جهانیان را شگفتزده کرده است. |
در یکی از روزهای اردیبهشت شادی و غم در کنار دریاچه ای همدیگر را دیدند . به هم سلام دادند و کنار آب های آرام نشستند و گفتگو کردند .
شادی ، از زیبایی های روی زمین سخن گفت ، از شگفتی های هر روزه زندگی در دل جنگل و در میان تپه ها و از آوازی که سپیده دمان و شامگاهان شنیده می شود .
آن گاه غم سخن گفت و با هر آن چه شادی گفته بود موافقت کرد ، زیرا غم ، جادوی آن لحظه و زیباییش را می فهمید . غم ، هنگامی که از زیبایی ماه اردیبهشت در مرغزار و در میان تپه ها سخن می گفت . بیانی شیوا داشت .
شادی و غم زمانی درازسخن گفتند ، و درباره هر آن چه که می دانستند با هم تفاهم داشتند .
هر دو ساکت بودیم ، هر یک منتظر دیگری تا سخن بگوید ، اما در میان دو روح ، تنها وسیله فهمیدن کلام نیست . هجاهایی که از لب ها و دهان ها می آیند نیستند که دل ها را به هم نزدیک می کنند .
چیزی بزرگتر و خالص تر از آنچه زبان اظهار می کند نیز وجود دارد . سکوت روح های ما را روشن می کند ، در گوش دل هامان نجوا می کند و آن ها را با هم مانوس می سازد . سکوت از خود جدامان می کند ، ما را در سپر جان گردش می دهد و به ملکوت نزدیکتر می سازد . سکوت ، این احساس را در ما بر می انگیزد که کالبد ما چیزی جز زندان روح نیست و دنیا ، صرفا تبعید گاه جان است .