سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از بخیل در شگفتم ، به فقرى مى‏شتابد که از آن گریزان است و توانگریى از دستش مى‏رود که آن را خواهان است ، پس در این جهان چون درویشان زید ، و در آن جهان چون توانگران حساب پس دهد ، و از متکبّرى در شگفتم که دیروز نطفه بود و فردا مردار است ، و از کسى در شگفتم که در خدا شک مى‏کند و آفریده‏هاى خدا پیش چشمش آشکار است ، و از کسى در شگفتم که مردن را از یاد برده و مردگان در دیده‏اش پدیدار ، و از کسى در شگفتم که زنده شدن آن جهان را نمى‏پذیرد ، و زنده شدن بار نخستین را مى‏بیند ، و در شگفتم از آن که به آبادانى ناپایدار مى‏پردازد و خانه جاودانه را رها مى‏سازد . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :170
بازدید دیروز :16
کل بازدید :165808
تعداد کل یاداشته ها : 165
04/2/14
4:1 ع

 آهو

پیشانی ام را بوسه زد در خواب هندویی

شاید از آن ساعت طلسمم کرده جادویی

شاید از آن پس بود که احساس می کردم

در سینه ام پر می زند شب ها پرستویی

شاید از آن پس بود که با حسرت از دستم

هر روز سیبی سرخ می افتد در جویی

از کودکی دیوانه بودم ، مادرم می گفت

از شانه ام هر روز می چیده شب بویی

نام تو را می کند روی میز ها هر وقت

در دست آن دیوانه می افتد چاقویی

بیچاره آهویی که صید پنجه شیر است

بیچاره تر شیری که صید چشم آهویی

اکنون ز تو با ناامیدی چشم می پوشم

اکنون زمن با بی وفایی دست می شویی

آیینه خیلی هم نباید راستگو باشد

من مایه ی رنج تو هستم راست می گویی


84/4/25::: 3:22 ع
نظر()