به تو می اندیشم ای تنها ترین ستاره آسمان به تو می اندیشم ای روشن ترین ماه شب به تو می اندیشم ای آفتاب روزهای سرد و تو چه بی دلیل نگاهم میکنی چه غریب مانده ام در این شهر گم شده چه بی صدا نشسته ام در انتظار یک فانوس و عبور میکنم از مرز رفتن و نرفتن میشنوم اما اینک صدایت را فانوس به دست برایم نور می آوری و نگاهم میکنی